یادداشت

علي اصغر بدري؛ مدير موسسه مطالعات شهر و اقتصاد

نیمه پر لیوان رکود مسکن

برآوردهای پژوهشی از نرخ رشد ارزش افزوده بخش «ساختمان» در یک سال ۹۵، نشان می‏دهد طولانی‏ترین رکود ساختمانی، در کارنامه دست کم یک دهه اخیر در این بخش به ثبت رسیده است. اما نکته مهم در این میان آن است که رکود بازار مسکن به‏عنوان یک بخش پیشران بی‏شک بر رکود اقتصاد کشور، کاهش تولید ناخالص ملی و نرخ اشتغال تاثیرگذار بوده است. مهم‌ترین عامل رکود بازار مسکن، کاهش تقاضای مسکن به دلیل پایین بودن قدرت خرید است

برآوردهای پژوهشی از نرخ رشد ارزش افزوده بخش «ساختمان» در یک سال ۹۵،
نشان می‏دهد طولانی‏ترین رکود ساختمانی، در کارنامه دست کم یک دهه اخیر در این بخش
به ثبت رسیده است. اما نکته مهم در این میان آن است که رکود بازار مسکن به‏عنوان
یک بخش پیشران بی‏شک بر رکود اقتصاد کشور، کاهش تولید ناخالص ملی و نرخ اشتغال
تاثیرگذار بوده است. مهم‌ترین عامل رکود بازار مسکن، کاهش تقاضای مسکن به دلیل
پایین بودن قدرت خرید است
.

چراکه بدون شک تقاضا مهم‏ترین عامل در بروز رونق یا رکود در بخش مسکن
است. این مساله باعث شده است تا برآورد تقاضای بالقوه یک میلیونی مسکن در سال‏های
اخیر فعلیت نیابد و اصطلاحا به
«تقاضای
موثر» مبدل نشود
.

در چنین شرایطی اکثر اقتصاددانان به‌درستی بر «تحریک تقاضا» از طریق
«سیاست‏های انبساطی» و ابزارهایی از جمله افزایش سقف تسهیلات اشاره دارند. در این
صورت تقاضا در بازار و سپس میزان مبادلات مسکن و در وهله بعدی تولید مسکن افزایش
خواهد یافت. بنابراین انتظار آن خواهد رفت که ایجاد ارزش افزوده و اشتغال‌زایی بخش
مسکن و ساختمان، رونق را به اقتصاد ملی ارزانی دارد. طوری که پایان رکود معاملات
مسکن و شروع دوره پیش‏رونق در بازار خرید و فروش آپارتمان می‏تواند شیب سقوط ارزش
افزوده بخش ساختمان را کم کند و نرخ رشد منفی آن را بهبود بخشد. البته از زاویه
دیگری نیز می‏توان به رکود بخش مسکن توجه کرد. در جریان ماندگاری بخش مسکن در رکود
یک پدیده نادر و کمیاب رخ داده است. به این معنی که در طی این دوره
«تقاضا به قصد سرمایه‏گذاری» یا «تقاضای سوداگری یا تقاضای سفته‏بازی»،
تا حد زیادی از بازار مسکن رخت بر بسته است و عمدتا تقاضاکنندگانی در بازار مسکن
به مبادله می‏پردازند که «هدف مصرف» دارند. از این رو به نظر می‏رسد یکی از
مهم‏ترین دستاوردهای دوران رکود مسکن که باید به آن توجه کرد و از کنار آن به
سادگی نباید گذشت توقف ورود تقاضای سفته‏بازی یا همان سوداگری به بازار معاملات
مسکن است
.

هر گاه در گذشته شوک رونقی در بازار مسکن رخ می‏داد، به تبع آن تقاضا
افزایش می‏یافت، اما در «تقاضای مصرفی» افزایش چشمگیری مشاهده نمی‏شد؛ بلکه این
«تقاضای سوداگری» بود که ناگهان شدت می‏یافت. در این مقطع سوداگران با هجوم خود به
بازار مسکن، به دنبال بهره بردن از افزایش ناگهانی قیمت‏ها بودند. بنابراین افزایش
تقاضا باعث ایجاد تعادل در قیمت‏های بالاتری در بازار می‏شد
.

در این میان بازندگان اصلی رونق بازار مسکن متقاضیان مصرفی بودند.
چراکه به دلیل رفتار تقاضای سوداگرانه بسیاری از متقاضیان مصرفی که با قدرت خرید
پایین‏تر به بازار وارد شده بودند با افزایش قیمت‏ها، توان دسترسی به مسکن مطلوب و
مورد نظر آنها کاهش پیدا می کرد. در شرایطی که تقاضای کاذب در بازار مسکن به دلیل
حضور سوداگران در این بازار شکل می‏گرفت، علاوه بر زیان مصرف‏کنندگان مسکن،
معضلاتی همچون ورود غیر حرفه‏ای‏ها به بازار تولید مسکن نیز مشاهده می‏شد. در چنین
شرایطی قیمت مسکن و حاشیه سود سازندگان تا جایی افزایش پیدا می‏کرد که نهایتا منجر
به ورود بخش غیرمتخصص و غیرحرفه‏ای عرضه به بازار مسکن می‏شد
.

حضور بخش غیرحرفه‏ای و غیر متخصص عرضه به بازار مسکن از دو جهت به
زیان بخش مسکن و ساختمان است. نخست آنکه بخش غیرحرفه‏ای عرضه دانش، تجربه و تعهد
لازم در بازار را ندارند و به ثبات بازار و حضور مستمر خود در این بازار
نمی‏اندیشند و دوم آنکه این گروه به قصد انتفاع کوتاه‏مدت، با استفاده از مصالح و
نقشه‏های غیر حرفه‏ای و غیر استاندارد و همچنین الگوهای مسکن نامتناسب با تقاضا،
نسبت به هدر دادن سرمایه‏های ملی و کاهش رفاه مصرف‏کننده اقدام می‏‏کنند. در این
زمینه تجربه دوره رونق اخیر سال‏‏های ۹۱ و اوایل ۹۲ مورد توجه است
.

طی این دوره با کج‏روی فعالیت‏های ساختمانی در برخی مناطق خاص شهر
همچون مناطق شمالی پایتخت، تیراژ گسترده‌ای از املاک لوکس، بزرگ‏متراژ و گران قیمت
که با تقاضای مصرفی موجود در بازار مسکن همخوانی نداشتند، ساخته شدند. عدم تناسب
میان آپارتمان‏های عرضه‌شده در بازار و تقاضای مصرفی موجود منجر به حبس سرمایه‏های
ساختمانی و ورود بازار مسکن به دوره رکود شد. این در حالی است که سازندگان حرفه‏ای
همواره به حاشیه سود منطقی راضی هستند و ترجیح می‏دهند بازار بدون فراز و نشیب باشد
تا جریان عرضه و تقاضا فارغ از هر گونه هیجانی با یکدیگر به تعادل برسد
.

در یک بازار پویا و کارآمد، سازندگان حرفه‏ای با رقابت سالم و «ایجاد
برند» از طریق نقشه‏های حرفه‏ای، الگوی صحیح و مصالح با کیفیت می‏توانند حیات
اقتصادی خود را تضمین کنند. بنابراین در صورتی که هدف تحریک تقاضا به قصد ایجاد
رونق در بازار مسکن و اقتصاد کشور باشد، نباید این اقدام به گونه‏ای صورت گیرد که
این عامل به تهدیدی علیه خود مبدل شود. بهترین اقدام در چنین شرایطی، صرفا تحریک
«تقاضای مصرفی مسکن» است
.

در این اثنا سیاست‏هایی در اعطای تسهیلات مانند ارائه وام به «مسکن
اولی‏ها» و «زوج‏های جوان» از جمله سیاست‏هایی است که تسهیلات را به دست
مصرف‏کننده واقعی (نه سوداگران) مسکن می‏رساند و از این رو قابل تایید است. از سوی
دیگر نقدینگی و سرمایه‏های سرگردانی وجود دارد که این روزها عمدتا در بانک‏ها
محبوس شده‏اند و در گذشته هر از گاهی بازار سکه، ارز، خودرو، سهام و مسکن را مورد
هجوم خود قرار می‏دادند. هر آن بیم آن می‏رود که به محض مشاهده رونق در بازار
مسکن، این سرمایه‏های سرگردان از بانک‏ها خارج و به «قصد سوداگری» بازار مسکن
حمله‏ور شوند. از این رو سیاست‏هایی نظیر «بستن مالیات بر خانه‏های خالی»، «افزایش
مالیات بر نقل و انتقال مسکن» و سایر «سیاست‏های تحدیدکننده»، در جلوگیری از این معضل
می‏تواند موثر باشد. بر این پایه سیاست‏های انبساطی که معطوف به تحریک تقاضا است
باید به‏صورت توأمان با سیاست‏های انقباضی که جلوی سوداگری در بازار مسکن را
می‏گیرد، اتخاذ شود تا دستاورد این دوران رکود که همانا
«خرید
مسکن به قصد مصرف» و «تداوم حضور سازندگان حرفه‏ای» در بازار است، کماکان حفظ شود
.

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا