تهدید رسانههای نوین برای جامعه شهری
آیا رسانههای نوین (که کمترین مطالعه و نظریه پردازی درباره آنها انجام شده است) با نیازهای ذاتی و حتی روزمره انسانها انطباق و سازگاری دارند؟ آیا این رسانهها میتوانند همچون رادیو، تلویزیون و مطبوعات به کمک اصلاح سبک زندگی بیایند؟
یادداشت بهزاد
تیمورپور درباره تهدیدات رسانههای نوین برای جامعه شهری را در ادامه میخوانید:
سبک زندگی یکی از
مهمترین مقولاتی است که رهبر معظم انقلاب همواره در سخنانشان بر آن تأکید دارند و
به ویژه در سالهای اخیر با توجه به شبیخون فرهنگی و جنگ نرم دشمن در حوزه فرهنگ،
بر اصلاح سبک زندگی و تطبیق آن با اصول متعالی و اصیل اسلامی و ایرانی تأکیدات
بیشتری داشتهاند.
یکی از عوامل مهم و
مؤثر در تعیین یا تغییر سبک زندگی، رسانه هستند و البته رسانههای جدید در این
میان، نقش بیشتر و گستردهتری دارند. رسانههای جدید امروز بر ابعاد مختلف زندگی
اجتماعی و شخصی انسانها تأثیر میگذارند و اثرات آنها بر مخاطبان کمترین همخوانی
را با نظریههای رسانهای قدیمی دارد؛ نظریاتی همچون “تأثیر محدود” که
رسانهها را فاقد قدرت برای تأثیرگذاری عمیق بر اندیشه و سبک زندگی مخاطب میدانستند
و یا نظریات “اقناع”، “برجسته سازی” و
“سوزن تزریقی” که قائل به قدرت برتر رسانهها در برابر مخاطبان بودند.
اما آیا رسانههای
نوین (که کمترین مطالعه و نظریه پردازی درباره آنها انجام شده است) با نیازهای
ذاتی و حتی روزمره انسانها انطباق و سازگاری دارند؟ آیا این رسانهها میتوانند
همچون رادیو، تلویزیون و مطبوعات به کمک اصلاح سبک زندگی بیایند؟یا اینکه
ظهور و وجود آنها عاملی است برای از دست رفتن تلاشهای پیشین در زمینه اصلاح سبک
زندگی؟
اینها سوالاتی است که امروزه تعداد اندکی
از محققان برای یافتن پاسخشان دست به تحقیقات علمی زدهاند و به رغم اختلاف
نظرهایی که میان آنها وجود دارد، وجه مشترک در این تحقیقات “اخطار به عواقب
گسترده شدن این رسانهها”
است؛ تا جایی که دنیس مک کوایل یکی از
برجستهترین نظریه پردازان در حوزه مطالعات رسانه میگوید: “سابقه و عمر
تقریباً کوتاه رسانههای جدید نشان میدهد که آنها دارای فواید و البته تبعات و
هزینههای زیاد در مسیر زندگی و نوع تعاملات انسانها هستند. اکنون اندک اندک
واکنشها و موضعگیریهای آگاهانهتری را شاهدیم و در کنار برخی خوشبینیها به
رسانههای نوین، اخطارهایی درباره عواقب و تبعات نگران کنندهای که در گسترده شدن
استفاده از این رسانهها وجود دارد به گوش میرسد، مخصوصاً اینکه متأسفانه چارچوبهای
قانونی و کنترلهای لازم در این زمینه پیشبینی نشده است.”
بنابراین میتوان
گفت که از نظر محققان و استادان حوزه رسانه، رسانههای نوین بیش از آنکه فرصت
باشند، یک تهدید برای سبک زندگی و هنجارهای و اصول پذیرفته شده اجتماعی به شمار میآیند؛
البته نه فقط برای کشور ما بلکه مطابق گفته مک کوایل، این تهدیدی است که تمام
جوامع را هدف قرار داده است و اگر چارچوب قانونی و کنترلهای لازم بر این رسانه ها
نباشد، عواقب گسترده سختی به دنبال خواهند داشت.
از سوی دیگر، بیشتر
رسانههای نوین تطابقی با بافت، عقاید و باورهای جامعه اسلامی ما ندارند و هر چند
ما توانستهایم تا حدی به دنبال راهکارهای استفاده مثبت از این رسانهها برویم اما
واقعیت این است که سبک زندگی و باورهای عامه مردم و جوانان در معرض خطر از سوی این
رسانهها قرار گرفته است.
تدوین برنامه های
کارشناسی و منطبق با نیازهای رسانهای جامعه ایرانی باید یکی از اولویتهای
نهادهای فرهنگی کشور باشد. ما باید برای “مدیریت تغییرات فرهنگی”
دارای برنامه، اندیشه، راهبرد و توان عملیاتی باشیم و بتوانیم آن را با اصل مهم و
راهبرد اساسی در “اصلاح سبک زندگی” پیوند بزنیم.
با این حال شاید
عدهای در کشور ما دچار این تصور اشتباه باشند که مقابله با آسیبها و تهدیدهای رسانههای
نوین فقط در ایران اجرا می شود و دیگر کشورها نسبت به آن بی تفاوت هستند اما
واقعیت این است که نگرانی از تأثیرات سوء و منفی این رسانهها اکنون فراگیر شده
است. جف رایس
(Rice, Jeff) نویسنده، نظریه
پرداز و تهیه کننده سرشناس تلویزیونی و سینمایی اینچنین به جامعه خود درباره رسانههای
نوین هشدار میدهد: “امروزه انسانها باید تصمیمات بهتری اتخاذ کنند، دانش
اولیه و سواد رسانهای بالاتری داشته باشند و بتوانند ارتباطات خود را هدفمند کنند
اما… بسیاری از انسانها توان، نیاز و علاقه و یا دانش لازم برای وارد شدن به
چنین فرایندی را ندارند.”