در زمینهای کم متراژ پیش آمده که ما پروژههایی انجام دادهایم که در واقع خواسته کارفرما در رابطه با پرکردن متراژ با زیربنا تامین شود و در عین حال هزینههای ساخت آنقدر بالا نرود که غیر قابل فروش باشد.
من فکر میکنم که سازندهها گریزی از مراجعه به معمار ندارند؛ چیزی که باعث میشود ساختمان از منظر دیده شدن و کیفیت پیدا کردن جذاب شود لزوماً متریال گرانقیمت و هزینه کردن نیست؛ بلکه خط و خطوط طراحی است که باعث میشود یک پروژه ارزشمند شود. حال چه از یک متریال ارزان و متوسط و چه از مصالح گران استفاده کنید، به هر حال، آن کیفیت نور و فضا و محرمیتها را شما تنها با طراحی میتوانید ایجاد کنید.
در واقع راهکار کم کردن هزینهها مربوط به کاری میشود که یک معمار در پروژه میتواند انجام دهد؛ یعنی با تعریف درست صورت مسئله و سپس طراحی نظامهای فضایی پروژه با توجه به متراژ و خواستههای کارفرما؛ به طوری که ضمن پایین آوردن هزینهها، کیفیت را بالا ببرد.
این کار کاملا شدنی است و ما تجربه آن را داشتهایم.
البته به خاطر گران شدن فوقالعاده هزینههای ساخت و مصالح، سازندگان متوجه شدهاند که دیگر یک پروژه جای تجربه کردن نیست و بهتر است برای اطمینان خاطر حتماً از تجربه معماران استفاده کنند.
موضوع دیگری که در این جا مایلم در رابطه با آن صحبت کنم این است که ما معماران برای پیشبرد ایدههای خود متریال کافی نداریم؛ اگر دقت کنید میبینید که ما برای متمایز ساختن ساختن بناهای خود به خاطر کمبود متریال دست بستهایم.
به همین خاطر حداکثر کاری که میتوانیم انجام دهیم در دایره محدود متریالهای موجود است و این نیاز حس میشود که ارتباط بین معماران و شرکتهای بزرگی که سازنده مصالح ساختمانی هستند شکل بگیرد تا فارغ از تغییر فرم، رنگ و بافت، بتوانیم به شکل دیگری به مصالح ساختمانی نگاه کنیم و اینکه متریالهای جدید چه امکانهای جدیدی در اختیار ما قرار میدهد؟
در هر حال، ما برای خروجی ایدههایمان متاسفانه انتخابهای زیادی نداریم.