سال ٢٠٠٩، به بازدید نمایشگاهی در مرکز معماری و میراث پاریس در تروکادرو رفتم که طرحهای تهیهشده برای چشمانداز قرن بیستویکمی منطقه شهری پاریس، در آن به نمایش گذاشته شده بود.
مرکز معماری و میراث پاریس در تروکادرو، در روزهای آغازین افتتاح خود
در سال ٢٠٠٩، میزبان برگزاری نمایشگاه «پاریس بزرگ» بود و در این نمایشگاه، ١٠ طرح
از سوی گروههای مختلف ارائه شده بود که گویا بهدنبال فراخوانی بینالمللی از سوی
وزارت فرهنگ فرانسه و ریاستجمهوری، برای گذار پاریس از وضعیت فعلی به متروپلی قرن
بیستویکمی و بر مبنای توجه به مسائلی از قبیل بهبود کیفیت زیست، توسعه پایدار
و… تهیه شده بودند. در میان طرحهای ارائهشده که با صورتمسئله چشماندازی برای
پاریس، تدارک دیده شده بودند، رویکردهای مختلفی دیده میشود؛ طرحهایی برای ترسیم
چشمانداز توسعه پاریس، با رویکردهای مختلف و نگاههای متفاوتی به امر توسعه شهری؛
تفاوتهایی بنیادین در استراتژی برخورد با شهر پاریس؛ تفاوتهایی بنیادین در
چگونگی مواجهه با هستههای تاریخی، نحوه برخورد با حومهها، شبکه حملونقل و توسعه
زیرساختها و نیز، مسئله تراکمهای جدید و ساختوساز.
سال گذشته، پروفسور ریچارد اسکوفیه، رئیس پاویون آرسنال پاریس، ضمن
سفری به ایران، به شورایعالی شهرسازی و معماری ایران دعوت شده بود. من هم در آن جلسه
شورا حضور داشتم. پاویون آرسنال، یکی از مراکز شناختهشده اسناد معماری و شهرسازی
منطقه شهری پاریس بزرگ است. پروفسور اسکوفیه توضیحات مفصلی درباره پروژه پاریس
بزرگ و ١٠ طرحی که برای ترسیم چشمانداز پاریس قرن بیستویکمی تهیه شده بودند
ارائه کرد. پس از پایان یافتن صحبت، از دبیر شورا اجازه گرفتم و دو سؤال مطرح
کردم. در ابتدا توضیح دادم که پیش از این در پروژه مرمت شهری محله «له هال» در
پاریس، منقد معروف فرانسوی، خانم فرانسواز فرومونو، نقد مفصلی بر روند مسابقه و
طرحها نوشته بود و در تصمیمگیری درباره سرانجام این محله تاریخی پاریسی، رسانهها
و گروههای اجتماعی در این فرایند، مؤثر بودند و در نهایت پرسشی با این مضمون مطرح
کردم که در تهیه طرح چشمانداز پاریس، رسانهها، افکار عمومی و گروههای اجتماعی
چه نقش و تأثیری داشتهاند.
پاسخ اسکوفیه، نکته مهمی دربر داشت؛ نکتهای که در این یادداشت، به
عبارتی مرکز اصلی بحث من هم هست.
توافق بر آینده شهر؟
طرحی که برای چشمانداز قرن بیستویکمی پاریس بزرگ تهیه میشود؛ بهواسطه
گویاترین و قابل فهمترین تکنولوژیهای دیجیتالی در نمایشگاهی در مرکز معماری و
میراث پاریس برای شهروندان به نمایش درمیآید؛ گفتوگو درباره آن محدود به مراکز
علمی و تخصصی نمیماند و دغدغه آن به عمق جامعه ذینفع نفوذ میکند. به نظر میرسد
این قبیل اقدامات، از یک نمایش مدیریتی فراتر است. شهروندان
یک شهر، ذینفعان طرح متروپل قرن بیستویکمی پاریس، باید به فهم مشترکی از آینده
منطقه شهری برسند، تا چشمانداز آن را بهرسمیت بشناسند و جامعه بر آن «توافق» کند.
زمانی که به طرح و برنامههای شهری، در کلانشهرهای ایران نگاه میکنیم؛
میتوانیم این سؤال را از خود بپرسیم که چرا ما در روند توسعه کلانشهرهایمان،
همچنان بعد از چندیندهه که از عمر برنامهریزی و تهیه طرح چشمانداز برای شهر میگذرد،
همچنان بر تصور واحدی از شهر «توافق» نمیکنیم؟
این توافق چه پیشزمینهها و پیشنیازهایی دارد که ما همچنان نتوانستهایم
به آن دست پیدا کنیم؟ توافق بر چه مبنایی حاصل میشود و حقوق و تکالیف شهروندی
دراینمیان، چگونه معنا میشود؟
به پرسشی که با پروفسور اسکوفیه، مطرح کردم برمیگردم. پروفسور
اسکوفیه، در پاسخ به پرسش من در رابطه با افکار عمومی، رسانهها و گروههای
اجتماعی، به نکته مهمی اشاره کرد؛ نکتهای که جدید نیست و سالهاست که همه کسانی
که دستی بر آتش مسائل شهرسازی و مدیریت شهری دارند به آن اذعان دارند؛ اما گویی از
حرف تا عمل، مثل همیشه فاصله بعیدی هست.
اسکوفیه توضیح داد زمان پروژههایی مثل شهر برازیلیا یا محله لادفانس
(در پاریس) گذشته که دستگاهی متولی، بتواند تصمیمی بگیرد و طرحی را با سازوکاری از
بالا به پایین، تحقق ببخشد، بهسر رسیده است. در همین پروژه له هال، در پاریس،
گروههای محلی موفق شدند بر اراده دستگاه مدیریت شهری که طرح خاصی را برای آن محله
مدنظر داشت، غلبه کنند و آن اراده را شکست دهند.
شهر و گفتوگوی عمومی
این امر «توافق»، البته پیشنیازها و پیشزمینههایی دارد که اساسا
توافق بدون آنها محقق نمیشود. بهروشنی پیداست که توافق میان شهروندان بر هرگونه چشماندازی
از آینده طرح، از مسیر گفتوگو میگذرد. این گفتوگو سطوح مختلف و عرصههای
متفاوتی دارد. طبعا بخش زیادی از آن، گفتوگوی میان متخصصان است، بخشی به مراجع
تصویب طرحها و برنامهها ارتباط پیدا میکند و بخشی هم در چگونگی تحقق این چشمانداز،
معنا مییابد. یکی از آسیبهای نظام شهرسازی و مدیریت شهری در ایران این است که ما
تقریبا در هیچیک از این سطوح، گفتوگوی نظاممند و معناداری صورت نمیدهیم.
اساسا میتوان گفت طرحهای توسعه شهری ما، بدون هرگونه گفتوگوی اجتماعی با یک
سازوکار و مکانیسم مشخص، تهیه میشوند. این طرحها، در ادامه، بدون یک گفتوگوی اجتماعی
و مهمتر از آن، بدون نظارت اجتماعی از سوی گروههای ذینفع، بعضا به اجرا درمیآیند
و در موارد بسیار، به دلیل همراهینکردن گروههای اجتماعی ذینفع شکست میخورند.
گام اول؛ گفتوگو برای توافق: ایجاد توافق اجتماعی برای چشمانداز
آینده شهر از مسیر گفتوگو، از یک سو حضور کارشناسان و متخصصان زبدهای را میطلبد
که به مسائل شهر، تاریخ شهر، پتانسیلها و آسیبهای آن واقف باشند و بتوانند خطوط
توسعه آینده آن را بر مبنای ارزشها، پتانسیلها و محدودیتهای شهر بنا کنند. این
رسالت بدنه کارشناسی است که بتواند با نگاهی جامعنگر، نقاط ضعف و قوت، فرصتها و
تهدیدها را مبنای هر تصمیم کارشناسی در شهر قرار دهد. این بدنه کارشناسی، به عنوان
مشاور دستگاههای حاکمیتی، از یک سو و گروههای مرجع اجتماعی به عنوان ذینفعان
از سوی دیگر، باید به شکلی واقعی – و نه تشریفاتی – به قدر لزوم و کفایت، برنامه
شهر را ترسیم و تدوین کنند و به عبارتی چشمانداز شهر، بر مبنای تعامل این سه ضلع
مثلث، شکل میگیرد.
گام دوم؛ نظارت برای کنترل: نظارت اجتماعی و رسانهای، در کنار نظارت حاکمیتی
گام دیگری از ضرورت حضور نهادهای اجتماعی و شهروندی در چشمانداز شهر است. ما در
شهرهایمان، عوارضی ایجاد میکنیم و به هیچکس پاسخگو نیستیم. علت آن است که برخی
از دستگاههای مدیریت شهری ما، به جای اینکه خود را پاسدار حقوق شهروندان در شهر
بدانند، خود را وامدار و پاسخگوی تعداد معدودی سرمایهگذار میدانند که در هر
کجای شهر، با همکاری دستگاه مدیریت شهری میتوانند هر نوع عارضه ساختمانی ایجاد
کنند و تا ابد برای ساکنان منطقه، مشکلاتی نظیر ترافیک، آلودگی، سایهاندازی،
ازدحام و در نهایت سلب آسایش را به ارمغان آورند. در برخی از کشورها، سازوکار
درخورتوجه و تأمل برانگیزی از سوی شهرداریها برای تقویت نظارت اجتماعی وجود دارد. هر پروانهای که برای یک فعالیت ساختمانی صادر میشود – و این در
رابطه با پروژههای بزرگ، معنادارتر است – با تمام جزئیات میتواند در معرض دید شهروندان
قرار گیرد. این یعنی اینکه، پیش از آنکه دیر شود، فرصتی برای تأمل و بازنگری فراهم
است. این یعنی ما نظارت اجتماعی را به رسمیت شناختهایم و به عبارتی، این امر به
این معناست که در چنین شهری، شاهد رشد بیرویه نمادهای شهرسازی ضابطهفروش، از
قبیل ساختمانهای بلندمرتبه نابجا، پروژههای ناهنجار و خارج از مقیاس منطقه
نخواهیم بود.
پاریس بزرگ یا قمار بزرگ؟
جایی از داریوش شایگان خواندم که پاریس رؤیایی قرننوزدهمی است که
باید از آن بیدار شد. شاید پروژه پاریس بزرگ، که در مرکز معماری و میراث فرانسه طرحهای
پیشنهادی آن به نمایش گذاشته شده بود و پرفسور اسکوفیه در جلسه شورایعالی شهرسازی
و معماری ایران، طرحها و رویکرد آنها به مسئله توسعه قرن بیستویکمی این متروپل
را توضیح میداد، تلاش دولت فرانسه برای بیداری از این رؤیای قرننوزدهمی است.
در پوسترهای نمایشگاه، عبارت پاریس بزرگ یا به زبان فرانسه
Le grand Paris نقش بسته و حرف S درکلمه Paris، در پرانتز قرار گرفته بود. Pari در زبان فرانسه، به معنای قمار است. به عبارتی، در عنوان نمایشگاه، بازی
زبانی ظریفی بین دو عبارت «پاریس بزرگ» و «قمار بزرگ» صورت گرفته بود؛ او در همان
جلسه، از اسکوفیه سؤال دیگری در همین رابطه پرسیدم. اعتقاد داشت فرانسه در «قمار»
پاریس بزرگ پیروز شده است. الان مسئله ما، کلانشهرهای ما هستند؛ تهران، اهواز،
مشهد، شیراز و… . ما کجای این قمار قرار داریم؟