بیست و دومین اجلاس سازندگان، توسعهگران و طراحان کشور، رویدادی تخصصی در حوزه معماری و شهرسازی است که طی روزهای ۲۲ و ۲۳ آبان ۱۴۰۴ به میزبانی استان گیلان در تالار مرکزی شهر رشت برگزار شد. این اجلاس که با محوریت «انعکاس میراث» و با محوریت حفظ و احیای میراث معماری بومی در توسعه شهری شکل گرفت، میزبان جمع کثیری از معماران برجسته، مسئولان دولتی، سازندگان، و فعالان صنعت ساختمان از سراسر کشور بود.
مجتمع رسانهای ساختمان (صما) به عنوان برگزارکننده این رویداد، پس از برگزاری موفق بیست و یکمین دوره در مازندران در مرداد ماه، این بار گیلان را به عنوان میزبان انتخاب کرد. صما از سال ۱۳۸۵ تاکنون بیش از ۱۵۰ رویداد تخصصی را در کارنامه خود دارد، بستری برای تبادل دانش، تجربیات و ایدههای نو در حوزه معماری و شهرسازی کشور فراهم آورده است.
سه محور اصلی این اجلاس عبارت بودند از: حفظ و احیای میراث معماری بومی در توسعه شهری، فناوریهای نوین در ساخت و ساز سازگار با اقلیم، و اشتراکگذاری تجارب شهرسازی. در کنار سخنرانیهای تخصصی، نمایشگاه جانبی نیز با حضور برندها و شرکتهای فعال در حوزه مصالح ساختمانی و خدمات مهندسی برپا شد.

نمایشگاه جانبی روایت خانهها
در حاشیه اجلاس و در طبقه بالای تالار مرکزی رشت، نمایشگاه تخصصی «روایت خانهها» برپا شد؛ گالریای زنده و متفاوت که برای اولین بار به صورت متمرکز فقط به «خانه» پرداخت و نه به برج و مجتمعهای تجاری.
بیش از ۳۰ پروژه شاخص مسکونی از دفاتر معماری برجسته به نمایش درآمد. بازدیدکنندگان در یک مسیر روایی حرکت میکردند و با خانههایی مواجه میشدند که هر کدام قصهای از ایران امروز داشتند.


سخنرانان روز اول رویداد

سعید ظریف – دبیر همایش و مدیرعامل مجتمع رسانهای ساختمان – صما
ما نمیگوییم نسازید، میگوییم بهتر بسازید
آقای سعید ظریف به عنوان دبیر بیست و دومین اجلاس و مدیرعامل مجتمع رسانهای صما، در افتتاحیه این رویداد با اشاره به شعار «انعکاس میراث» اظهار داشت که هدف این اجلاس، گفتوگو درباره آینده معماری سرزمین ایران است. وی با تاکید بر اینکه «معمار مسئول، میراث را انعکاس میدهد»، پیام روشن این رویداد را چنین بیان کرد: «ما اینجا نیستیم که بگوییم نسازید؛ اینجا هستیم که بگوییم بهتر بسازید.»
ظریف با اشاره به دستاوردهای صما از سال ۱۳۸۵ تاکنون گفت: «بیش از ۱۵۰ رویداد تخصصی، ۱۴۶ سخنرانی از چهرههای مطرح، و میلیونها لحظه انتقال تجربه را رقم زدهایم.» وی همچنین به کمپین «نما و هویت شهرمان» که در ۲۲ منطقه تهران و کلانشهرهای کشور اجرا شده اشاره کرد و افزود که با آموزش و گفتوگو میتوان کیفیت ساخت و ساز را به شکل ملموسی ارتقا داد.
دبیر اجلاس اطمینان داد که این گردهمایی فراتر از یک همایش دو روزه است و بستری برای آغاز جنبشی تازه در معماری ایران خواهد بود؛ جنبشی که توسعه را با حفظ محیط زیست پیوند میزند. وی در پایان از همه شرکتکنندگان، معماران برجسته، برندهای حاضر در نمایشگاه، اسپانسرها و اهالی صنعت ساختمان که از سراسر کشور در این رویداد حضور یافتهاند، قدردانی کرد.

میرمحمد غراوی – معاون عمرانی استاندار گیلان
نقض قوانین ساختوساز به حدی رسیده که معمار ناچار است نظر کارفرما را اولویت دهد
میرمحمد غراوی، معاون عمرانی استاندار گیلان، در سخنان خود با اشاره به چالشهای توسعه در استان گیلان، بر لزوم رعایت قوانین و مقررات حاکم بر ساخت و ساز تاکید کرد. وی با انتقاد از وضعیت کنونی ساخت و سازها گفت: «نقض قوانین در کشور ما اینقدر زیاد شده که در ساخت و سازها، معماران و طراحان معمولا ناچارند نظر کارفرمایان خود را تامین و اجرا کنند، درحالیکه در کشورهای دیگر اینگونه نیست.»
غراوی با مقایسه وضعیت توسعه در ایران با کشورهای دیگر، حتی کشورهای مسلمان حاشیه خلیج فارس اظهار داشت: «متاسفانه ما خیلی عقبتر از آنها هستیم. آنها مقرراتی وضع میکنند که برای نسلهای آینده فکر شده و این مقررات را به فرزندانشان میآموزند و همه از آن تبعیت میکنند.» وی از جامعه متخصص خواست در برابر انتظارات غیراستاندارد کارفرمایان مقاومت کنند و تسلیم نشوند.
معاون استاندار گیلان با اشاره به مشکلات زیستمحیطی استان گفت: «اشتیاق زیاد به مهاجرت به گیلان باعث شده ساخت و سازهای غیرمجاز در مناطق جنگلی شکل بگیرد و متاسفانه برخی دستگاههای خدماترسان نیز در این زمینه همکاری کردهاند.» وی یکی از راهحلهای اساسی را وضع قوانین و مقرراتی دانست که حضور جمعیت و اسکان در استانهای شمالی را به نوعی محدود کند و تنها برای گردشگران موقت که برای گذران اوقات فراغت میآیند، امکان ورود فراهم شود.

حبیبالله طاهرخانی – معاون وزیر راه و شهرسازی
جریان مهاجرت و خانه دوم، شمال را به مرز بحران رسانده است
حبیبالله طاهرخانی، معاون وزیر راه و شهرسازی، در سخنرانی خود به موضوع جریان توسعه در استانهای شمالی کشور پرداخت. وی گفت: «با جریان جدید و گستردهای از توسعه در استانهای شمالی مواجه هستیم که ناشی از گرفتاریهایی است که در حوزه اسکان در سطح سرزمین با آن مواجه شدهایم. بخشی از جمعیت تمایل دارند به این محدوده که تصور میکنند از عوارض نامحدود توسعه مصون بوده، مهاجرت کنند.»
طاهرخانی به پدیده «خانه دوم» اشاره کرد و گفت: «افراد برای رهایی از دغدغههای کلانشهری، گرایش دارند برای پایان هفته یا تعطیلات، جایی اختصاصی برای خودشان داشته باشند. این گرایش که اخیرا تشدید شده، همراه با توسعه گردشگری به عنوان نیاز نوین بشری، جریان توسعه در استانهای شمالی را تحت تاثیر قرار داده است.»
معاون وزیر راه با اشاره به مشکل ترافیک در محورهای مواصلاتی گیلان که به معضل جدی تبدیل شده، گفت: «هر چقدر جاده بسازیم و ظرفیت حمل و نقل را افزایش دهیم، باز این نیاز وجود دارد که با محدودیت منابع بودجهای مواجه است.» وی راهحل را در هدایت مردم از تملک خانه دوم به سمت استفاده از امکان گردشگری و توسعه حمل و نقل عمومی دانست و تاکید کرد: «چالش اصلی ما ایجاد تعادل بین جریان شدید توسعه و حفظ کیفیتهای محیطی سرزمین است.»

پیروز حناچی – شهردار سابق تهران
توسعه شهری ما باید از بسازبفروشی فراتر رود و قلمرو عمومی را کیفی کند
پیروز حناچی، شهردار اسبق تهران، در سخنرانی خود با محوریت «قلمرو عمومی شهر و ساماندهی فضای اجتماعی» به اهمیت مدیریت خردمندانه فضای سرزمین پرداخت. وی گفت: «ما در سرزمینی کهن با سابقه تمدنی زندگی میکنیم و بسیاری از بحرانهای امروز از جمله بحران آب و ناترازی انرژی، مربوط به شیوه برخوردمان با منابع خدادادی است.»
حناچی با اشاره به کتیبه بیستون که قدمتی بیش از ۲۵۰۰ سال دارد، یادآور شد که داریوش در آغاز حکومت اشاره میکند که این سرزمین را از سه تهدید دور نگه دارد: دشمن، دروغ و خشکسالی. وی افزود: «خشکسالی واقعیتی بوده که مردم ما یاد گرفته بودند چگونه با آن رفتار کنند.»
شهردار اسبق تهران قلمرو عمومی را فصل مشترک سه نیروی اصلی موثر بر فرایند شکلگیری شهر دانست: نیروهای اقتصادی (منابع و تامین منابع)، نیروهای اجتماعی (مردم شهر و خواستههای عمومی آنها) و نیروهای سیاسی (مدیران و رهبران شهری). وی تاکید کرد: «وقتی این سه نیرو متعادل باشند، فضای ساخته شده شهر نیز متعادل خواهد بود، اما پروژههای ناهنجار زمانی رخ میدهد که دو تا از این نیروها منافع نیروی سوم را در نظر نگیرند.»
حناچی در ادامه به تجربیات خود در دوران مدیریت شهری اشاره کرد و گفت: «در دوران شهرداری تهران سعی کردیم مراکز تاریخی شهرها را تبدیل به فضاهای پیاده کنیم و کیفیت را بالا ببریم. امروز اگر در شهرهای تبریز، شیراز، اصفهان و رشت محورهای پیاده داریم، نتیجه تلاشهایی است که در آن دوران انجام شد.» وی با تاکید بر اهمیت حفظ میراث معماری، خواستار ایجاد شهرهایی شد که نه تنها زیستپذیر، بلکه هویتبخش و خاطرهساز باشند.

حمید کبیر جباری – نایب رییس گروه صنعتی کبیر و مالک هتل آراز
حفظ اصالت و هویت گیلان؛ زیبایی ایرانی را در ساختوساز انعکاس دهیم
معماری به مثابه پل؛ از دیالوگ با طبیعت تا خلق فضاهای جمعی درمانگر

ترانه یلدا – شهرساز
گیلان آخرین بازمانده زنده است؛ میزبان آماده نیست
ترانه یلدا، شهرساز و کنشگر شهری، در سخنرانی خود با اشاره به یادداشت اخیرش در روزنامه شرق، به بحران توسعه در گیلان پرداخت. وی گفت: «گیلان که تا همین اواخر توانسته بود از دستاندازیها مصون بماند و هویتش را حفظ کند، اکنون در معرض تهدید جدی قرار دارد. جابهجایی و مهاجرت در سرزمین ایران همیشه وجود داشته، اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، حرکتی سراسیمه به سمت شمال است.»
یلدا با انتقاد از مفهوم «خانه دوم» که به گفته او باعث اتلاف منابع سرزمینی میشود، گفت: «بخشی از منابعی که ما برای توسعه اقتصادی و اشتغال نیاز داریم، در ساخت خانههایی هدر میرود که بخش عمده سال بدون استفاده میمانند.» وی راهحل را در توسعه پایدار و ایجاد سیستمهای محلی ماندگار با مشارکت ساکنان دانست.
این شهرساز در ادامه به ضرورت احداث شهرکهای اقماری هوشمند در گیلان اشاره کرد و گفت: «اگر قرار است شهرکهای جدید احداث شود، باید با رویکرد انرژیهای تجدیدپذیر، بازیافت آب خاکستری، و توجه به ساختمانهای صفر انرژی و صفر زباله طراحی شوند. همچنین باید حفظ فضاهای سبز موجود در اولویت قرار گیرد و از ساخت و سازهای حجیم بتنی که هویت منطقه را از بین میبرند، پرهیز شود.»

مرتضی نیکفطرت – معمار
معماری شمال ایران؛ از بحران بیزمینهگرایی تا جستوجوی یک مدل توسعه بومی
محسن علاءالدین – مشاور فنی شرکت HB Board
فناوریهای نوین ساخت؛ از صفر انرژی تا مدیریت هوشمند اقلیم
محسن علاءالدین، مشاور فنی شرکت HB Board، در سخنرانی خود به معرفی فناوریهای نوین ساخت و ساز پرداخت. وی با اشاره به سیستم ساخت خشک گفت: «این سیستم با تکیه بر قطعات پیشساخته، سرعت ساخت را تا چهار برابر افزایش میدهد که به معنی تحویل سریعتر پروژه و بازگشت سریعتر سرمایه است.»
علاءالدین مزایای این سیستم را شامل کاهش ۵۰ درصدی مصرف آب، افزایش ۱۵ درصدی فضای مفید، مقاومت در برابر حریق، عایق صوتی و حرارتی مناسب، و سازگاری با محیط زیست عنوان کرد. وی همچنین تاکید کرد که این سیستم نیازی به نیروی کار فوق تخصص ندارد و نصب آن بسیار سریع و آسان است.
پنل ویژه «بحران؛ وضعیت؟» – نگاهی انتقادی به وضعیت توسعه در گیلان

سینا لطفپور – شهرساز و پژوهشگر توسعه شهری
کسانی سوار اسب توسعه شدهاند که اسبسواری بلد نیستند
سینا لطفپور، شهرساز و پژوهشگر توسعه شهری، در پنل انتقادی «بحران؛ وضعیت؟» با طرح دو پرسش اساسی «چرا باید نگران باشیم؟» و «نگران چه چیزی باشیم؟» به تشریح بحرانهای گیلان پرداخت. وی مشکلات استان را شامل تغییرات اقلیمی، آلودگی آب و خاک، تخلفات ساختمانی، مرگ اکوسیستمهای کهن و مدیریت ناکارآمد پسماند عنوان کرد.
لطفپور با اشاره به پارادوکس توسعه گفت: «وقتی منافع فردی با منافع جمعی در تضاد قرار میگیرد، کدام را انتخاب کنیم؟ لذت آنی فروش زمین و چند برابر کردن قیمت شالیزار، یا حفظ امنیت غذایی و هویت فرهنگی؟» وی با انتقاد از کجفهمی مفاهیم کلیدی مانند توسعه پایدار و اقتصاد مولد، گفت: «مثل راهنمایی که چپ میزند و به راست میپیچد، ما از توسعه پایدار حرف میزنیم اما محیط زیست را نابود میکنیم.»
این پژوهشگر با هشدار درباره وضعیت بحرانی گیلان گفت: «گیلان آخرین بازمانده زنده است که هنوز میتواند نجات یابد، اما تهدید «تمام شدن» آن را در بر گرفته. ما قرار است میزبان باشیم؟ وضعیت میزبان را ببینید – میزبان آماده نیست!»

عماد ثروتی – منتقد معماری
ما در یک فاجعه زندگی میکنیم؛ انکار بحران، خودش بحرانی بزرگتر است
عماد ثروتی، معمار و منتقد، در پنل انتقادی با عنوان «بحران؛ وضعیت؟» صحبتهای خود را با تاکید بر مفهوم «حس تعلق» آغاز کرد. وی گفت: «تمام صحبتهای من درباره حس تعلق خاطر است. اما پیش از آن، باید بحران را بشناسیم و بپذیریم. ما اینجا در یک فاجعه زندگی میکنیم. بحران، نام دیگر واقعیت است.»
ثروتی با ارائه تصاویری از سایت زباله سراوان و بیماریهای پوستی و گوارشی مردم، گفت: «میزبان آماده نیست. بحران دعوتی پنهان به بازنگری است؛ نه پایان، بلکه لحظه اقرار به واقعیت. پذیرش بحران یعنی پذیرش مسئولیت.» وی تاکید کرد که انکار بحران، خود بحرانی بزرگتر است و باید بپذیریم که گیلان در بحران است.
این منتقد معماری، کاهش حس تعلق را ریشه بسیاری از مشکلات دانست و گفت: «حس تعلق پیوندی عاطفی و شناختی به مکان است. وقتی این حس از بین برود، انسان از شهر و شهر از معنا تهی میشود. شهر دیگر زیستگاه نیست، بلکه صحنه گذر است.» وی در پایان با امیدواری گفت: «حس تعلق در ما نمرده است. با پذیرفتن بحران، تازه کار آغاز میشود و میتوان برای جلوگیری از فجایع بیشتر برنامهریزی کرد.»

بابک عبدالغفاری – معمار
توسعه را به لجن کشیدهاند؛ راهحل واقعی ارتقای آگاهی جمعی است
بابک عبدالغفاری، معمار، در پنل انتقادی با نگاهی تیزبینانه به پشت صحنه توسعههای شهری پرداخت. وی گفت: «مخاطب اصلی من، نیروی عظیم و پنهانی است که پشت قوانین شهری کمین کرده و زیر لوای «توسعه» در حال ساخت و سازهای گسترده است.»
عبدالغفاری با انتقاد از رویکرد توسعهای کنونی گفت: «ظاهرا قصد داریم رشت را به تهران کوچکتر، اصفهان کوچکتر یا مشهد کوچکتر تبدیل کنیم. این نیروی غولپیکر از اتوبان قزوین تا قلب رشت، در حال ساخت برجهای هرمس است.» وی ریشه مشکل را در پدیده «شمالزدگی» دانست که از ۵۰-۶۰ سال پیش آغاز شده و شمال را صرفا مکانی برای تفریح و خوشگذرانی میپندارد.
این معمار منتقد با اشاره به ناکارآمدی رویکرد تکساحتی در حل مسائل شهری گفت: «مهمانان واقعی این اجلاس باید جامعهشناسان، شهرسازان، اقتصاددانان، کارشناسان محیط زیست و متخصصان سیاستگذاری عمومی باشند، نه فقط معماران و سازندگان.» وی در پایان تاکید کرد: «توسعه به خودی خود مسئله نیست؛ مسئله نحوه مواجهه با توسعه است. راهحل در ارتقای آگاهی جمعی و تجربه زیست جمعی است.»
سخنرانان روز دوم رویداد

هومن بالازاده – معمار
نجات جغرافیا از چنگال سوداگری

نوا توکلیمهر – معمار منظر
مداخله در شهر باید مانند طب سوزنی باشد؛ کوچک، دقیق و اثرگذار
نوا توکلیمهر، معمار و طراح منظر، در سخنرانی خود بر یکی از مهمترین چالشهای امروز شهرهای ایران تاکید میکند: چگونگی مداخله در بافتهای شهری بدون لطمهزدن به حیات اجتماعی و تاریخی شهر. او با اشاره به تجربههای خود در تهران و گیلان، توضیح میدهد که پروژههای شهری تنها زمانی موفقاند که درک درستی از بافت، مردم، هویت و ریتم زندگی روزمره داشته باشند.
او در ابتدای سخنرانی، به مطالعات انجامشده درباره «جدارهها، سیما و منظر شهری» اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه ضعفهای مدیریتی و فقدان ضوابط درست، طی سالهای گذشته به اغتشاش بصری، زوائد نامتناسب، تابلوهای بیقاعده و بیهویتی شهرها انجامیده است. توکلیمهر معتقد است که در بسیاری از کشورها، روند تنظیم مقررات نما و منظر شهری دههها زمان برده و تنها با مشارکت مستمر ساکنان، متخصصان و نهادهای محلی به ثبات رسیده است.
او نمونههایی از شهرهای اروپایی مانند پاریس را برمیشمارد که در آنها کوچکترین تغییر در رنگ قاب پنجره یا نصب یک تابلو، نیازمند دریافت چندین مجوز است. اما این سختگیری نه برای محدودیت، بلکه برای حفاظت از منافع عمومی، کیفیت بصری و حقوق شهروندی است. در برابر آن، تهران در سالهای گذشته با برداشتهای سطحی و گاه اشتباه از مفهوم «نما»، دچار آسیبهای جدی شده است.
توکلیمهر سپس به تجربه مهم پروژههای خود در تهران، بهویژه محور خیابان ناصرخسرو و محدوده اطراف بازار، اشاره میکند. او توضیح میدهد که هدف اولیه پروژه، تنها «ساماندهی جدارهها» بود، اما با ورود به بافت و مشاهده نزدیک، مشخص شد که مسئله بسیار عمیقتر است:
مسئله واقعی، کیفیت زیست، امنیت اجتماعی، حس تعلق و بازگشت زندگی به خیابان بود.
به گفته او، در آغاز اجرای پروژه، با مقاومتهای شدید مواجه بودند، از تهدید کسبه تا بیاعتمادی عمومی. اما به مرور زمان، با شفافسازی، گفتوگو، جلسات متعدد با ساکنان، کسبه و ذینفعان مسیر تغییر باز شد. او این نوع مداخله را «طب سوزنی شهری» توصیف میکند:
مداخلهای کوچک، دقیق، کمهزینه و موضعی که جریان حیات را دوباره در یک نقطه فعال میکند.
در ناصرخسرو، نتیجه این رویکرد آشکار شد:
پس از سه سال، ترکیب جمعیتی خیابان تغییر کرد، حضور زنان و خانوادهها افزایش یافت، گردشگری شهری رشد کرد و الگوی رفتاری ساکنان دگرگون شد. خیابانی که زمانی آسیبپذیر و ناامن بود، به فضایی زنده و قابل زیست تبدیل شد.
او معتقد است بدون همراهی مردم، هیچ پروژه شهری حتی با هزینههای سنگین به نتیجه نمیرسد.
در بخش دیگری از سخنان، او به مطالعات تاریخی، ثبت ارزشهای پنهان، گفتوگو با سالمندان محله، و جمعآوری خاطرات و روایتهای محلی اشاره میکند؛ امری که به زعم او هسته اصلی طراحی در بافتهای تاریخی است.
توکلیمهر میگوید:
«در بافت تاریخی، شما نمیتوانید با نقشه و ضابطه وارد شوید. باید با دست پر بروید، باید تاریخ و خاطرات مردم را بشناسید.»
او با اشاره به روند طولانی و پیچیده تصمیمگیری در پروژههای مدیریت شهری، توضیح میدهد که معماری منظر شهری یک فعالیت بینرشتهای است و نیازمند حضور معمار، جامعهشناس، اقتصاددان، روانشناس اجتماعی، مرمتگر و برنامهریز شهری است.
در پایان، توکلیمهر مفهوم «فروتنی در مداخله» را مطرح میکند، رویکردی که در آن پروژه به جای تخریب و بازسازی گسترده، با حداقل دخل و تصرف، بهترین نتیجه را ایجاد میکند. او باور دارد آینده شهرهای ایران، نه در پروژههای بزرگمقیاس و هزینهبر، بلکه در همین اقدامات طب سوزنی، کوچک، پیوسته و مشارکتی است؛ اقداماتی که از دل زندگی مردم برمیآید و دوباره «حس مکان» را زنده میکند.

نیما کیوانی – معمار
شمال فقط یک لوکیشن نیست؛ عشق است، خاطره است، هویت است
نیما کیوانی سخن خود را با یک دغدغه بنیادین آغاز میکند: ما انسانها، در ریتم شتابگرفته زندگی امروز، رابطهمان را با «لحظه اکنون» از دست دادهایم. او تاکید میکند که بسیاری از چالشهای معماری و شهرسازی معاصر، نه صرفا ریشه در تکنیک یا طراحی، بلکه در کیفیت زیست انسانی دارد؛ کیفیتی که تحت تاثیر سرعت، تراکم، فشارهای روزمره و دورشدن از طبیعت دچار فرسایش شده است.
به باور کیوانی، انسان معاصر دائما در معرض «بارهای ذهنی» و «چگالی اطلاعات» قرار دارد و این مسئله، ریتم طبیعی زندگی را بر هم زده است. این سرعتِ تحمیلی، فرصت تجربه واقعی فضا، حس کردن نور، شنیدن صدا و مشاهده تغییرات طبیعت را از ما گرفته است. او میگوید: «زمانی که خود را از زندگی دور میکنیم، فهمیدن شهر و معماری هم دشوار میشود.»
از نگاه او، معماری باید بتواند انسان را به تجربه عمیقتری از فضا بازگرداند. صدا، نور، بو، بافت و حتی تصادفهای طبیعی در محیط، همه عناصری هستند که هویت مکان را میسازند؛ اما معماری امروز، زیر فشار سرعت و هیجان، این جزئیات انسانی را حذف کرده است. کیوانی با اشاره به تجربههایش در پروژههای گیلان تا تهران، توضیح میدهد که چگونه عناصر سادهای مثل صدای باران، عبور نور از میان برگها، یا حضور چوب و طبیعت میتوانند تنش فضای شهری را کم کرده و دوباره آرامش ایجاد کنند.
او با مثالهایی از زندگی شهری، به چالشی مهم میپردازد: ما نهتنها از طبیعت، بلکه از «مکث» و «خلوت» نیز فاصله گرفتهایم. فضاهایی که در گذشته فرصت گفتوگو، معاشرت، تعامل اجتماعی و حتی سکوت را فراهم میکردند، از حیاطها تا کوچهها و فضاهای نیمهباز، امروز جای خود را به فضاهای بسته، آپارتمانهای عمودی و مسیرهای صرفا عبوری دادهاند. این فقدان، به باور او، مستقیما بر سلامت روان، مسیریابی شهری، و احساس امنیت تاثیر دارد.
در بخش دیگری از سخنان، کیوانی به رابطه میان فضا و حافظه جمعی اشاره میکند. او معتقد است که بخشی از سرگشتگی امروز شهرها، نتیجه قطع شدن پیوند میان سه لایه مهم است: خانه، محله و شهر. این لایهها زمانی همچون یک دنباله طبیعی عمل میکردند و انسان را به نقطهای آرام هدایت میکردند؛ اما اکنون شهرها به ساختاری گسسته تبدیل شدهاند که نه ریتم دارد و نه مکث.
کیوانی در ادامه، نمونههایی از پروژههای خود را شرح میدهد؛ پروژههایی که در آنها تلاش شده است تعادل میان سکوت، ارتباط با طبیعت، خلوت شخصی و تعامل اجتماعی احیا شود. او معتقد است که معماری موفق، «تند نمیدود»، بلکه ریتمی انسانی دارد؛ فضایی میسازد که انسان بتواند در آن بایستد، تنفس کند، مکث کند و دوباره به خود بازگردد.
به باور او، معمار امروز باید بیش از هر زمان دیگری مسئولیت اجتماعی داشته باشد؛ زیرا شهرها، نه مجموعهای از ساختمانها، بلکه مجموعهای از تجربههای انسانیاند. زمانی که سرعت، هیجان و فشار اقتصادی بر طراحیها غلبه میکند، نتیجه آن فضایی است بدون روح، بدون تعامل و بدون امکان زیستن.
در پایان، کیوانی دعوتی روشن ارائه میکند:
برای آینده معماری ایران، باید دوباره ارزش مکث، سکوت، طبیعت، و تجربه انسانی فضا را یادآوری کنیم.
او میگوید که بازگشت به گذشته هدف نیست، بلکه یادگیری از گذشته و ترکیب آن با نیازهای امروز، راهی است برای ساختن فضایی که انسان در آن «زندگی» میکند، نه فقط «عبور».

فرامرز پارسی – معمار
خشت؛ میراث آیندهساز ــ بازخوانی نقش مصالح بومی در معماری مقاوم ایران
معماری ایران سرزمینی است که تاریخ و تجربه زیستی طولانی آن، همواره آینده را به گذشته پیوند میزند. سرزمینی که بر پهنهای لرزهخیز بنا شده و هر زلزله، بخشهایی از حافظه آن را دوباره زنده کرده است. در چنین بستری، مصالحی مانند خشت نه یک عنصر سنتی، بلکه نتیجه قرنها سازگاری، آزمون، خطا و بلوغ تجربی هستند.
پارسی میگوید: هرچند خشت در نگاه عمومی بهعنوان «متهم اصلی» در فروریزش سازهها مطرح میشود، اما واقعیت این است که بخش عمده تلفات زلزلهها ناشی از سازههای غیر اصولی و ساختوسازهای خارج از ضابطه است، نه ماهیت خشت. او با زبان وکیل مدافع خشت یادآوری میکند که این ماده، در سرزمینی که بر صفحههای تکتونیکی فعال است، طی هزاران سال توانسته خود را اصلاح کند و شیوههای ساخت را بهتدریج بهینه سازد.
ایران در بسیاری از نقاط روی شکستگیها، چشمهها و مناطق پرخطر شکل گرفته است. شهرهایی مانند تبریز، کاشان، شوشتر و دزفول نمونههایی هستند که بارها با زمینلرزه روبهرو شدهاند و همچنان هویت تاریخی خود را حفظ کردهاند. این ماندگاری، بیش از هر چیز، حاصل شناخت سازندگان از خاک، اقلیم و رفتار زمین بوده است.
پارسی توضیح میدهد که خشت از عصر نوسنگی تا امروز، با وجود محدودیتهایی چون مقاومت فشاری محدود، بهلطف روشهای تقویتی مانند کلافکشی، ترکیب با چوب، بهسازی ملات و لایههای محافظ، به مصالحی موثر بدل شده است. او نمونههایی از خانههای سهطبقه خشتی در مناطق زلزلهخیز، آبانبارها، یخچالها و سازههای بلند تاریخی را یادآور میشود که آزمون زمان را پشت سر گذاشتهاند.
اما مسئله اصلی امروز، فقط ایمنی نیست. محیطزیست در بحران است؛ درحالیکه تولید سیمان، فولاد و مصالح صنعتی بیشترین آلایندگی و مصرف انرژی را دارند، خاک و خشت میتوانند پاسخی کمهزینه، کمکربن و هماهنگ با اقلیم باشند. پارسی معتقد است که بیتوجهی به این میراث، نوعی گسست فرهنگی است؛ زیرا خشت بخشی جداییناپذیر از فرهنگ، ادبیات و زیستجهان ایرانیان است.
او در ادامه به پژوهشهایی اشاره میکند که در دانشگاهها و آزمایشگاهها درباره رفتار خشت پس از تقویت انجام شده است؛ از جمله آزمایشهای بارگذاری، تستهای سایش و شبیهسازیهای زلزله. این مطالعات نشان میدهد که خشت با روشهای نوین میتواند به استانداردهای قابل قبول برسد و حتی در برخی سناریوها بهتر از سازههای سنگین و سخت رفتار کند.
پارسی در بخشی از سخنانش، ساختوسازهای معاصر را نقد میکند؛ جایی که بناها اغلب بدون تناسب، بدون روح و بدون ارتباط با اقلیم ساخته میشوند و از نظر زیستمحیطی نیز هزینههای سنگینی تحمیل میکنند. او یادآور میشود که گسترش عمودی بیضابطه، سوداگری زمین و فاصله گرفتن از معماری بومی، آینده شهرها را شکنندهتر از گذشته کرده است.
در پایان، او تاکید میکند که آینده معماری ایران نه در بازگشت کامل به گذشته و نه در تقلید از معماری صنعتی است؛ بلکه در ترکیب تجربه تاریخی با فناوری امروز است. خشت، اگر با روشهای نوین ساخت، تقویت و آزمایش شود، میتواند دوباره به مصالحی کارآمد و پایدار تبدیل گردد.
فرامرز پارسی از مخاطبان میخواهد که به این میراث زیسته با نگاه علمی و نه نوستالژیک بنگرند؛ زیرا شاید پاسخ برخی بحرانهای امروز، همان چیزی باشد که هزاران سال پیش در دستان معماران ایرانی شکل گرفته است: خاک، تجربه و خرد جمعی.

رضا حبیبزاده – معمار
از سنت جدا شده ایم و هنوز آگاهی مان نابالغ است
رضا حبیبزاده، معمار، در سخنرانی خود با اشاره به چالشهای معماری معاصر در شمال ایران، از ضرورت بازگشت آگاهانه به جغرافیا، فرهنگ و سنتهای منطقه سخن گفت. او تأکید کرد که «تفکر طراحی بیتوجه به زمینه»، که از قرن بیستم در شهرهای ایران رواج یافته، موجب کمرنگشدن ارتباط مردم با طبیعت و هویتهای بومی شده است.
حبیبزاده با یادآوری خاطرات کودکی خود از طبیعت مازندران، زمانی که به گفته او «ساحل، جنگل و طبیعت بکرتر بود»، تخریب محیطزیست در اثر ساختوسازهای بیضابطه و سوداگری زمین را نگرانکننده توصیف کرد. او بخش قابلتوجهی از مشکلات امروز را ناشی از سیاستگذاریهای کلان و فقدان نگاه بلندمدت در مدیریت شهری دانست.
این معمار با انتقاد از رواج ساختوسازهای بلندمرتبه در شمال، گفت چنین پروژههایی میتوانند «جریان هوا، دید و منظر و حتی حیات طبیعی منطقه» را مختل کنند. او بر ضرورت توجه به اصول پایدار همچون مدیریت فاضلاب، استفاده از آب خاکستری، حفظ لندسکیپ طبیعی و رعایت فاصله ساختوساز از زمین تاکید کرد.
وی با اشاره به تجربه طراحی یک شهرک ویلایی در محور چالوس ــ تنکابن، توضیح داد که در این پروژه تلاش شده است تا با اتخاذ یک استراتژی «برد ــ برد»، هم منافع اقتصادی سازندگان و هم مصالح محیطزیست لحاظ شود. او افزود که در این طرح، ایده ایجاد ساختارهای مرتفعتر و کاهش بارگذاری مستقیم بر زمین دنبال شده تا «جریان هوا، دید به طبیعت و امکان حفظ پوشش گیاهی» فراهم بماند.
حبیبزاده ضمن اشاره به اهمیت حفظ میراث معماری و فرهنگی، گفت نسلهای آینده نیازمند الگویی هستند که بتواند بین توسعه، طبیعت و فرهنگ رابطهای متعادل ایجاد کند. به گفته او، «پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیطی» باید محور تصمیمگیریها در معماری و شهرسازی باشد.
او با انتقاد از ساختوسازهای بدون هویت و «شهرکهایی که همهچیز را از میان میبرند»، تاکید کرد که معماری باید مبتنی بر فهم دقیق جغرافیا و فرهنگ باشد و افزود: «ما چیزی اختراع نکردیم، فقط سعی کردیم از طبیعت بیاموزیم و در مقیاسی درست پیاده کنیم.»

اشکان قانعی – معمار
بسیاری از طرح های شهری تنها سایه ای از نسخه اصلی خود هستند
اشکان قانعی در سخنرانی خود با اشاره به تجربههای میدانی، مشکلات شهری و روندهای توسعه در شهرهای مختلف کشور، تاکید کرد که بخش عمدهای از ناهنجاریهای شهری ریشه در نبود برنامهریزی منسجم، تصمیمگیریهای متناقض و اجرای پروژههای نیمهتمام دارد.
قانعی با بیان اینکه «بسیاری از پروژهها بدون مطالعه دقیق و بدون توجه به نظر ذینفعان آغاز میشوند»، گفت: زمانی که پای صحبت شهروندان و کارشناسان مینشینیم، تازه مشخص میشود که بسیاری از طرحها از نیازهای واقعی جامعه فاصله دارند. او افزود که در برخی شهرها، جلسات و تصمیمات رسمی تبدیل به تشریفات شده و از مسیر کارشناسی خارج شده است.
وی به نمونههایی از پروژههای رها شده، ساختمانهای نیمهکاره و طرحهای فاقد استمرار اشاره کرد و توضیح داد: «سالها برخی ساختمانها به حال خود رها میشوند و هزینههای هنگفتی روی دست مدیریت شهری میگذارند، درحالیکه بسیاری از نیازهای مردم بیپاسخ مانده است.»
قانعی با اشاره به پروژههای اجراشده در انزلی، لواسان، اصفهان و دیگر شهرها، تاکید کرد که نبود انسجام و تداوم مدیریتی، باعث شده بخشی از طرحهای شهری هرگز به نتیجه نرسند یا تنها درصد کمی از آنها عملی شود. او تغییرات مدیریتی، نبود بودجه پایدار و تصمیمهای سلیقهای را از مهمترین چالشها دانست.
در بخش دیگری از سخنانش، به تجربه پروژه تالاب عینک اشاره کرد و گفت بخشی از اهداف اولیه این پروژه تنها به صورت محدود اجرا شد و بسیاری از ابعاد آن نیمهتمام رها شد. او افزود: «نسل جدید با پروژههایی روبهروست که تنها سایهای از طرح اصلی را در خود دارند.»
قانعی همچنین درباره تجربههای معماری و شهرسازی خود در اصفهان توضیح داد و گفت که برخی طرحها مانند محوطهسازیها، ساماندهی فضاهای عمومی و پروژههای تجاری در این شهر، با وجود آغاز امیدوارکننده، به دلیل مشکلات مالی یا مدیریتی با توقف یا تغییر کاربری مواجه شدند. او بازار طلافروشان اصفهان را نمونهای از طرحهای بزرگ دانست که با وجود ظرفیت بالا، اجرای آن با چالشهای متعدد روبهرو بوده است.
او با اشاره به اهمیت مدیریت هوشمند شهری گفت: «اگر نتوانیم بین پروژهها و نیاز واقعی مردم پیوند برقرار کنیم، ساختوسازها تنها بار مالی و اجتماعی اضافه میکنند.»
قانعی در پایان تأکید کرد که در بسیاری از پروژههای شهری کشور، نبود پیوست اجتماعی، عدم توجه به اقلیم، تغییرات مدیریتی و ضعف در مطالعات اولیه موجب میشود که دستاوردها کمتر از ظرفیت واقعی باشد. او خواستار نگاه علمیتر، مشارکت بیشتر مردم و پایبندی به برنامههای بلندمدت شد تا بتوان از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کرد.

حامد بدری احمدی – معمار
ایران یک پیکره رنگارنگ است؛ نگذاریم همه بچه تهران شوند
بدری احمدی در سخنرانی خود با تاکید بر ارزش تنوع فرهنگی و اقلیمی ایران، معماری کشور را حاصل تلفیقی از «لهجههای گوناگون» دانست؛ مجموعهای رنگارنگ از سبکها، متریالها و شیوههای بومی که در طول تاریخ، هویت فضایی شهرها و روستاهای ایران را شکل دادهاند.
او با اشاره به اینکه بسیاری از مناطق ایران، از کردستان تا گرگان و اصفهان، هر یک معماری ویژۀ خود را دارند، گفت: «این تنوع، سرمایهای بیبدیل است و نباید با سیاستهای یکسانساز و پروژههای بدون مطالعه تضعیف شود.»
احمدی هشدار داد که در سالهای اخیر، معماری شهرهای ایران با نوعی «شخصیتزدایی» مواجه شده است؛ روندی که نتیجه بیتوجهی به اقلیم، فرهنگ، مصالح بومی و نیازهای واقعی مردم است. او افزود: «این بیتوجهی سبب شده بسیاری از ساختمانها و فضاهای شهری نه پایدار باشند و نه پاسخگوی آسایش و خوشحالی شهروندان.»
وی با انتقاد از کاهش دقت در جزئیات طراحی و اجرای پروژهها، تأکید کرد: «معماری زمانی معنا دارد که بداند برای چه کسی، کجا و با چه منطقی ساخته میشود.» او ضمن اشاره به نمونههایی از پروژههای ناموفق، بر ضرورت بازگشت طراحان به رویکردهای اقلیمی، مطالعات زمینهای و احترام به هویت بومی تأکید کرد.
احمدی در پایان خواستار بازتعریف «نقشه راه» معماری ایران شد و گفت: «باید دوباره اجازه دهیم تنوع معماری ایران نفس بکشد. معماری خوب، آن است که زیستپذیر باشد و انسان در آن احساس آرامش کند.»





