مصوبه موسوم به برج باغ، با وجود خوشبینییهای اولیه، بهتدریج باعث از میان رفتن و خشکشدن بخش قابل توجهی از باغهای پایتخت شد. اگر از مواردی که درختان باغها به دلیل عدم رسیدگی – سهوی یا عمدی – به تدریج از بین میرفتند صرفنظر کنیم، در موارد بسیاری سطح اشغال ٣٠ درصد در طبقات زیرزمین رعایت نمیشد.
ترکیب برج باغ، ترکیب جذابی است. به خصوص وقتی موضوع حفاظت از باغهای
شهر مطرح میشود، تصور اولیه این خواهد بود که با پدیدهای که برج باغ نامگذاری
شده قرار است باغهای شهر محافظت شوند. به همین
خاطر، کسانی در نگاه اول نسبت به پدیده برج باغ در ادبیات شهرسازی اظهار خوشبینی
میکنند، یا اظهار خوشبینی کردهاند. واقعیت این است در زمان شورای اسلامی دوم در
شهر تهران، در دورانی که محمود احمدینژاد شهردار تهران بود، ایده برج باغ در شورای
شهر مطرح شد و به تصویب رسید. این ایده، نوعی خوشبینی اولیه را در میان مسوولان و
مردم و البته بخشی از کارشناسان به همراه داشت.
خلاصه ساده شده موضوع این بود: در قطعه زمینهایی که حالت باغ دارند،
به جای سطح اشغال ۶٠ درصد، سطح اشغالی معادل ٣٠
درصد به ساختمان اختصاص یابد و به دلیل اینکه سطح اشغال به نصف کاهش یافته،
تعداد طبقات دوبرابر شود تا تراکم کل ثابت بماند و در واقع، مالک بتواند به نسبت
از همان میزان تراکم بهرهمند شود که در زمینی بهرهمند میشد.
به عنوان مثال در یک قطعه زمین ١٠٠٠ متری که حالت باغ داشت، به جای
۶٠٠ متر سطع اشغال و ۶ طبقه، مالک میباید در ٣٠٠ متر به عنوان سطح اشغال (یعنی
٣٠درصد زمین)، اما در ارتفاع دو برابر (یعنی در ١٢ طبقه) ساختمان بسازد.
مصوبه موسوم به برج باغ، با وجود خوشبینیهای اولیه، به تدریج باعث از
میان رفتن و خشک شدن بخش قابل توجهی از باغهای پایتخت شد. اگر از مواردی که
درختان باغها به دلیل عدم رسیدگی – سهوی یا
عمدی – به تدریج از بین میرفتند صرفنظر کنیم، در موارد بسیاری سطح اشغال ٣٠ درصد
در طبقات زیرزمین رعایت نمیشد. مثلا سطح اشغالی معادل همان ۶٠ درصد به طبقه زیرزمین
اول اختصاص مییافت، زیرزمین دوم سطح اشغالش به ٨٠ یا ١٠٠ درصد میرسید و در عمل
میدیدیم که سطح اشغال ٣٠درصد، صرفا در همکف رعایت میشد. بالاخره یک برج، در
طبقات زیرزمین فضاهای مختلف نیاز دارد. فضاهایی از قبیل پارکینگ، انباری، فضای
تاسیسات و احتمالا در بسیاری از موارد، استخر و تالار اجتماعات و مواردی از این
قبیل. مهندسان معمار با تجربه میدانند که در بسیاری از زمینهای نه چندان بزرگ،
امکان تامین این فضاها و طراحی رمپ پارکینگ در ٣٠ درصد سطع اشغال احتمالا مقدور
نیست. در این حالت در بسیاری از موارد، افزایش سطح اشغال در طبقات زیرزمین برای مهندسان
و سازندگان گریز ناپذیر بوده است. بنابرین طبیعی است که به تدریج و به صورت طبیعی،
زمینههای افزایش سطح اشغال در طبقات زیرزمین فراهم شود.
هر عقل سلیمی تشخیص میدهد که برای ساخت زیرزمینی با مثلا ۶٠درصد سطح
اشغال، حداقل باید به همان اندازه گودبرداری کرد و بنابراین طبیعی است که در این
سطح از باغ، درختی باقی نمیماند. بعد هم در خاک دستی که قرار است با آن روی طبقات
زیرزمین پوشانده شود، طبیعی است که دیگر آن درختان تنومند قدیمی که معمولا در باغهای
تهران وجود دارد، وجود نخواهند داشت و خوشبینانه اینکه مثلا مالکان بخواهند به
کاشت درختان جدیدی مبادرت کنند؛ این نهالهای تازه کجا و آن درختان قدیمی و تنومند
کجا؟ روشن است که تفاوت زیادی در کیفیت وجود خواهد داشت.
به هرحال، بعد از همه این سالها، به نظر میرسد مصوبه برج باغ نه
تنها کمکی به حفظ باغهای پایتخت نکرده، بلکه زمینه از بین رفتن تدریجی آنها را هم
فراهم کرده است. حالا دیگر، اکثر قریب به اتفاق کارشناسان شهری خواستار تجدیدنظر
جدی در این روال غلط هستند. پیش از اینکه مصوبه برج باغ، بیش از این موجب تخریب
باغهای پایتخت شود، لازم است تجدیدنظر جدی صورت گیرد؛ امری که کارشناسان معماری،
شهرسازی، محیط زیست و بسیاری دیگر بر آن اصراری کمسابقه دارند.
همه این موارد را که کنار هم میگذاریم، میبینیم تدریجا مصوبه
خوشبینانه برج باغ که در ابتدا با نگاه حفاظتی نسبت به برج باغها مطرح شده بود،
نقش وارونهای ایفا کرده و تبدیل به عامل مهمی در از بین بردن باغهای پایتخت شده
است.